هنگامی که مارتین پسر مهربان و سرخ پوست ، بدون هشدار ، به تماشای دوست متاهل خود پرید ، او نبود ، اما همسر زیبا ، خوشحال و دلسوز او در محل حضور داشت و نوشیدنی چای داغ را از سرماخوردگی به مهمان پیشنهاد داد. پس از برقراری ارتباط آسان ، زن فهمید که مرد جوان مشکلات فشاری خود را بسیار عمیق تر از شوهر همیشه شلوغ درک می کند. آتشی میان صاحب خانه آدری و میهمانش رخ داد و به طور غیر منتظره ای از ورود احساسات ، دخترک را به سمت دست های نرم سوق داد ، لب های شیرین او روی دهان مرطوب مارتین دراز کشیده بود و چانه اش به گلو او لمس می کند. خائن به خائن تبدیل شد ، که در آن بد و خائن بی سر و صدا افتاد ، و آنها چنان در بدن غرق شدند که خارج شدن از آن غیرممکن بود و به نظر می رسید مانند باتلاق حرا. مرد عمل قاطع خود را انجام داد ، ناراحت شد زیرا اکنون دو دوست را به طور هم زمان از دست داد و با یک معشوق جسمی روح را شفا بخشید و شفا داد. با دیدن احساسات ، روح ناگزیر در بدن زن ریخت ، چون یک کراکر منفجر شد ، هزار کراکر در هر قسمت از بدن پراکنده شدند و مارتین اسپرید روی بلوندی دیدن فیلم سکس سوپر که زیرش لرزید.