آدم هنگام تغییر لباس به طور اتفاقی از مادر بزرگ خود جاسوسی می کند. یک چهره زرق و برق دار ، پاهای لاغر و الاغ الاغ ، این جوان را به خود جلب کرد ، اما او به سرعت اتاق خواب را ترک کرد تا یاسمین اسکات متوجه او نشود. از گوشه چشمش در آینه دید که یک زن شغل مانند ، یک فرزند پرورش دهنده وجود دارد ، اما او ذهن خود را نشان نداد و می خواست باعث خجالت بی سابقه ای برای بدن جوان شود. در ابتدا ، این یک چیز کوچک جالب بود که داستانی در مورد غیبت وی در دانشگاه بالمن بار آورد و سپس پدرش را ترساند ، که در نهایت اوقات برای شستن پنجره ها و تمیز کردن خانه استفاده می کرد. مادر آتشین پس از معاشرت با پدر ، شورت را از دست داد عکسهای سوپرخارجی و آدم به طور اتفاقی خود را بین بالشهای مبل پیدا کرد. او می خواست لباس زیر را به صاحب برگرداند اما رابطه جنسی برقرار کرد.