مارشا مای معرفی کانال فیلم سوپر توسط پدر پسرش در آشپزخانه بود

Views: 12640
شب در داستین شگفت انگیز بود - دوست پسر سعی کرد صبح همه چیز را به او بدهد تا دوست دخترش مارشا مای احساس نارضایتی نکند. پس از بیدار شدن ، فاحشه می خواست دوباره دراز بکشد ، اما پسر مجبور شد برای کار عجله کند ، جایی که رئیس پیشنهاد کرد هرگز دیر نشود. دم عنکبوت تنها در یک صومعه عجیب و غریب ، جایی که هاهال به خودش اجازه می داد در خانه احساس کند ، باقی مانده است. من فراموش کردم که به پدرم در خانه هشدار بدهم. هتی برای لیسیدن گلوی خود به آشپزخانه هجوم آورد ، کیف آن را محکم پر کرد و برای خالی کردن کیف خود عجله کرد. اینجاست که دزد شروع به تفریح ​​می کند: بابا تکه های حریص را با دست گرفت ، جذابیت را با ظاهری زیبا پایین کشید و مادربزرگ را روی زمین انداخت و او با عجله شروع معرفی کانال فیلم سوپر به جمع آوری آنها کرد و قرقره خمیده خود را در معرض دید خود قرار داد. یک آلت بزرگ قرمز به سمت سر خود نگاه کرد ، اعصاب تنه موها را پوشانده بود ، تخم ها سفت شده و نشانه هیجان بودند. "اگر می خواهید عذرخواهی کنید ، مکیده ، زباله ها را مکیده ، در غیر این صورت به زندان می روید! صاحب خانه دستان خود را روی باسن خود قرار داد. - هلا تردید کرد ، چری؟ پدر ناراضی سر و صدا کرد. "بیا ، من صبر می کنم."