بدن جوان یک همکلاسی فیلم سوپر محارم

Views: 1613
در این میان ویدیا نزد تاشا آمد و او را کنار گذاشت. او به او گفت اگر زنی با او رابطه جنسی داشته باشد ، به او آیفون 4 می دهد. پدر این پسر متعلق به شرکتی بود که فیلم سوپر محارم تلفنهای همراه را می فروخت و به نظر می رسید که اینگونه باشد. دختر لبخند زد ، اما تمام روز به فکر برنامه طلوع آفتاب بود - والدینش نتوانستند چنین چیز گران قیمت را تحمل کنند. روز بعد ، وقتی یکی از همکلاسی ها با یک نگاه مرموز کیسه را باز کرد ، تاشا جعبه ای مطلوب پیدا کرد. اما ویکتور یک شرط را ایجاد کرد - او با یک دوست خواهد بود. در درس ها ، دختر در مورد پروژه فکر می کرد - او واقعاً تلفن می خواست. بعد از کلاس ، او به ویتا رفت و گفت موافق است. پسر به سرعت با دستگاه جعبه برداشت و آن را به تاشا داد. اندکی پس از آن ، ویکتور ، ایگور و صاحب خوشحال آیفون قبلاً وارد آپارتمان زن شده بودند. همه آنها شورت خود را جدا کردند و سعی کردند به یکدیگر نگاه نکنند - بدیهی بود که هیچ کس تجربه زیادی ندارد. تاشا روی تخت بالا رفت. بچه ها در هر دو طرف مستقر شدند و آنها با دستان لرزان شروع به لمس بدن جوان یک همکلاسی کردند. این دختر به سرعت نفس کشید و فکر اینکه دو مرد گرفتار شده اند فوراً او را روشن کردند. در همین حال ، بچه ها جسور شدند - دستانشان شروع به بیرون کشیدن لباس از همکلاسی کرد ، در حالی که بچه ها خودشان را فراموش نکردند. خیلی زود تثلیث کاملاً برهنه بود. بچه ها در حد توان سعی کردند - آنها روی سینه و صورت زن بوسیدند ، در حالی که او بیدمشک او را می خورد. تاشا پیچ همراه را گرفت و آهسته شروع به کار کرد. اما بچه ها از خواب بلند شدند و اعضای بزرگشان جلوی صورت تاشا قرار گرفتند. دخترک شروع به مکیدن خروس ویت کرد و با خوشحالی سر و صدا کرد و با دست دوم ایگور را فشرد. پس از مدتی ، ویدیا سر دختر کوچک را به سمت شریک زندگی خود چرخاند و روحیه تغییر کرد. اما این دوام چندانی نداشت - ایستادن روی تخت نرم شرم آور بود. ویدیا دراز کشید و نگاهی به همکلاسی اش انداخت. او به سرعت روی پاهای خود مستقر شد و کار خود را از سر گرفت. در عین حال ایگور در پشت نشسته بود - تاشا خیس بود ، و ساز او در یک زاغه جوان خزید. این سعادت وصف ناپذیر این سه نفر است - این اولین بار است که با آنها همراه هستیم. ایگور و ویدیا مکانها را تغییر دادند - همه دوست داشتند همه چیز را از این جلسه بگیرند. تاشا در برابر سرطان ایستاد ، هر دو بار یکبار کار کرد و به آهستگی لرزید. او در عین حال شیرین و خجالتی بود. بچه ها عاشق تازه کار هستند - پوزو فرقی نمی کند. با این وجود ، ویدیا سرانجام دختر را به رختخواب گذاشت و شروع به عصبانیت از او کرد - هر دو در حال حاضر در هنگ بودند. ایگور با دیدن چنین تصویری ، شروع به زانو زدن Tasha کرد و شروع به خودارضایی کرد. این فکر که اکنون او تمام شود ، مانند یک فاحشه ، او را بسیار هیجان زده کرد. او با صدای بلند تاسف زد ، که سیگنال ویدی بود. مرد شروع به حرکت سریع کرد و او در حال حاضر در خط پایان بود. ناگهان حرکاتش تا حد ممکن شتاب گرفت و ویکتور با فریاد پایان داد تاشا. چند لحظه بعد ، اسپرم گرم ایگور درون سینه زن ریخته شد - او نتوانست چنین تصویری غول پیکر را ببیند ، و او پس از آنها به پایان رسید.