اسکات و جیل سوپر مارکت را ترک کردند و به خانه دخترک رفتند - والدینش به تجارت درآمدند و آنها برای تمام آخر هفته در اختیار داشتند. مردان جوان در را پشت سر خود قفل کردند و راهی اتاق نشیمن شدند - یک کاناپه وجود داشت و یک زن و شوهر از آنها نشسته بودند. اسکات شروع به گفتن داستان های افسانه ای نکرد ، اما بلافاصله وارد کار شد - چهره دوست دخترش را بوسید و پسر شروع کرد به پوشیدن لباس هایش. پس از مدتی عاشقان برهنه شدند. اسکات جیل روی مبل نشست و پاهایش را پهن کرد. دخترک دوباره آهی کشید. مرد جوان شروع کرد به آرامی زدن زبان معشوق خود. جیل این روند را آنقدر دوست داشت که سریع نفس می کشید و بعضی وقت ها دستش را از روی موهای پسر می دوید. سرانجام ، این دختر چنان هیجان زده بود که می خواست گوشت آبدار تنگ را در دهان خود احساس کند. او شروع به بوسیدن بدن اسکات کرد که به تدریج در حال غرق شدن بود. اندکی پس از آن ، او لب های خود را با سر یکی از اعضای یک مرد جوان پوشاند و روند کار را آغاز کرد. این زن کارآمد ، اما با یک رعد و برق کار کرد ، و اکنون زمان آن رسیده است که اسکات چشم های خود را ببندد و استراحت کند. این زوج هنوز کمی با یکدیگر در هم تنیده بودند ، به همین دلیل شهامت ها همچنان ساکت بودند. پس از ضربات طولانی دهان ، عاشقان تصمیم گرفتند که سر کار بیایند. اسکات به راحتی روی نیمکت می نشیند و جیل روی خروسش می نشیند. موضوع شروع به بحث کرد - حرکات اجساد که به هم گره خورده بودند ، سریعتر و سریعتر می شدند. کاناپه راحت تر شد - فیلم سوپر سیکی توانست چندین نمایش را انتخاب کند ، که این جوانان انجام دادند. آنها با احمقانه و به تدریج به خط پایان نزدیک شدند. اسکات می خواست به نوعی به یک روش خاص خاتمه دهد - او نشست ، پاهایش را پهن کرد و شروع به استمناء کرد. جیل در آنجا مستقر شد و با عصبانیت شروع به لیسیدن مصیبت پسر کرد. این امر او را تا حدی ملتهب كرد و خیلی زود اسكات دهان جیل را با اسپرم تمام كرد و موهای خود را به سمت آلت تناسلی كشید.