روسپیان جسیکا و آنجی آمدند تا در یک عمارت مجلل با هم تماس بگیرند. واضح بود که نوعی بوفه تازه تمام شده است. صاحب ، یک مرد کامل در یک کت و شلوار ، دختران کوچک را به اتاق نشیمن برد. او به یک مبل سفید شیک رفت و به دختران کوچک دستور داد فیلم سوپر خارجی بکن بکن که بیایند. آنها حرفه ای بودند - جسیکا بلافاصله شروع به بوسیدن مشتری کرد ، در عین حال آنجی شلوار خود را درآورد و جلوی مرد روی زانو ایستاد. وقتی شلوار روی زمین دراز کشید ، مرد چاق روی مبل نشست و به پشت تکیه داد. فاحشه ها مراقب یکدیگر بودند - به صورت جفت ، اغلب کار می کردند و یکدیگر را می شناختند. جسیکا آنجایی که ممکن بود آنژی را به دست آورد و سرش را به سمت عضو فرنچایز برگرداند - او بسیار بی ادب و هیجان زده بود. او سر لب های آلت تناسلی را گرفت و با رعایت ناله های دوستش شروع به مکیدن کرد. این مرد تکیه داد ، چشمانش را بست و عصا های جسیکا را لمس کرد. دختر لب را لمس کرد - او شروع به گرفتن روند کرد. مشتری روسپی را به سمت خود کشید - و جسیکا فهمید که دختر چاق توت فرنگی را دوست دارد. او روی مبل صعود کرد و شکافی را در دهان صاحب خانه پاشید. او بلافاصله شروع به مکیدن زبان خود کرد ، در حالی که آنجی همچنان مکیدن خروس خود را ادامه می داد. مدتی به طول انجامید و مرد چاق تصمیم گرفت تا وارد تجارت شود. او روسپیان را روی مبل قرار داد و به آنها دستور داد تا پایش را بلند کنند. دختران کوچک اطاعت کردند. مرد آنژی را انتخاب کرد - او ناگهان با خروس پرورش دهنده خود وارد شد. آنگی خندید و چشمانش را بست. جسیکا هم زد ، ویبره را از کیف پول گرفت و شروع به گیره کلیتوریس کرد. تاسف های عاشقان در سراسر مجلس پخش می شود. مشتری نتوانست خودش را مهار کند ، مسابقه اش را از آنگی گرفت و به جسیکا دستور داد تا روی مبل با او روبرو شود. او آهی کشید ، فکر کرد که اکنون او را به الاغ می اندازند. اما این مرد قبلاً در تیپ بود - پس از لحظه ای از استمناء ، او بر روی الاغ جسیکا به پایان رسید و اسپرم را بر روی باسن و مقعد ریخت.