مونیک الکساندر موی قهوه ای ناپدری خواهرش جانی قلعه را به اتاق خود کشید و از مربی تناسب اندام شخصی که به عروسک شاد آب توجه نکرده بود شکایت کرد. دختر پس از ایجاد خشم حیله گرانه بر چهره اش با نگاهی غیرقابل درک از یک راز خاص ، دختر با لبخندی لرزان صحبت کرد ، الاغ خود را در مقابل او تکان داد و گربه را پاک کرد ، اما همه چیز بیهوده بود. خالکوبی های رنگارنگ بر روی نواحی وسیع بدن او به عنوان برده تمایلات پناهگاه تبدیل شد زیرا او تحسین مبهم موهای متورم زیر لباس زیر و سینه های کشیده اش را تحسین می کرد. خواهر مونیک الکساندر احساس می کرد که انگار آنها را با فلش عشق سوراخ می کنند ، باسن آنها از هیجان می لرزید ، روح آنها از احساسات شدید می سوزد و بوسه طولانی فرانسوی به مرکزی تبدیل می شود که از آنجا تکانه های الکتریکی انزال در هر سلول پخش می شود. این زوج در آن لحظه مربی را فراموش کرده بودند که مبل قدیمی زیر آنها بدبخت شده بود و اصول یکپارچگی خانواده بلافاصله در هوا ذوب می شد و پس از آماده فیلم سوپر کیرکوس سازی های طولانی ، عاشقانه بدن هایی که از شهوت می لرزید دوباره به هم پیوستند.